توصیۀ بعضی دانشمندان بزرگ اسلامی به زیاد نپرداختن به منطق.


اشتباه نشود، منظورم مخالفان منطق، که در تاریخ علوم عقلی در اسلام می‌خوانیم سایۀ منطق را با هفت‌تیر می‌زدند نیست. بلکه منظورم عالمانی است که منطق را قبول داشته‌اند و حتی جزء علوم ضروری برای یادگیری می‌دانسته‌اند اما اندکی پرداختن به آن را کافی می‌دانسته‌اند. من کاری به استدلال آنها ندارم و این که آیا بر حق بوده‌اند یا نه؟ چون همان طور که قبلا گفتم صرفا می‌خواهم عوامل رکود را عرض کنم. آنها چه درست گفته باشند و چه نادرست فرقی نمی‌کند نتیجه‌اش این شده که طلبه‌ها اکتفا کرده‌اند به مختصری از منطق آن هم نه از متون اورجینال مثل شفا و اشارات و شرح شمسیه و شرح مطالع، بلکه از نسخه‌های کپی برداری شده مثل حاشیه و منظومه و این اواخر منطق مظفر و نصف آن و ربع آن و الی آخر.

خب، در هر صنفی کسانی هستند که به سبب عواملی مانند نبوغ فردی، خلاقیت، تلاش‌های بسیار، کارهای بزرگی که به سامان رسانده‌اند و... در جایگاهی قرار می‌گیرند که حرفشان برای هم قطارانشان سند می‌شوند و بقیه چشم به دهان آنها دارند و در مسیر شغلی و حرفه‌ای خود ره چنان می‌روند که آنها رفته اند و یا چنان که آنها می‌گویند. اگر آنها چیزی را مهم بداند نزد دیگران هم اهمیت می‌یابد وبالعکس. و گفته‌ها و توصیه‌های آنها نسل به نسل منتقل می‌شود و حکم قاعده را پیدا می‌کند.

یکی از بزرگترین عالمان شیعه که دارای چنین جایگاهی است، شهید ثانی است. کتابی دارد به نام منیه المرید فی ادب المفید و المستفید دربارۀ آداب تحصیل علم، و انصافا کتابی است خوش‌نگاشت، جامع، خواندنی و پرنکته. از مسائل اخلاقی و رفتاری گرفته تا برنامه‌ریزی و مهارت‌های مطالعه و ... . این کتاب از زمان نوشته‌شدن تا الان همیشه مورد توجه و ستایش و سفارش عالمان بزرگ شیعه بوده. (تعریف از خودم نباشه!) کمتر طلبۀ فرهیخته‌ای را پیدا می‌کنید که تمام یا دست‌کم بخشی از آن را نخوانده باشد. بابی دارد دربارۀ ترتیب علوم. که طلبه در تحصیل علم اول چه علمی را باید بیاموزد وچقدر؟ وقتی نوبت به منطق می‌رسد می‌فرماید:

از علوم لازم برای یک طلبه منطق است اما خود را در آن زیاد معطل نکند زیرا هدفی که از آن مورد نظر است بدون آن نیز حاصل می‌شود و بیش از این مقدار، غالبا اتلاف وقت است.

حال این چه عواملی باعث شده که ایشان چنین عقیده‌ای پیدا کنند و این که عیار حقیقت در این سخن به چه میزان است کاری ندارم. عرض بنده این است که وقتی قرار شد منِ طلبه با کمی منطق خواندن یا حتی نخواندن از آن بی‌نیاز شوم. قطعا مطالعه و پژوهش و تخصص در آن امری بی‌فایده و اتلاف عمر به نظر خواهد رسید. و نگاهی به منطق‌خوانی ومنطق‌پژوهی در حوزه‌ها که اصلی‌ترین مرکز منطق‌پژوهی بوده، نشان می‌دهد که این توصیه مقبولیت عام یافته است.

از بین عالمان بزرگ شیعه هم بنده کسی را پیدا نکرده‌ام که قول مخالفی در این زمینه ابراز کرده باشد جز شهید مطهری که در کتاب پیرامون جمهوری ایلامی مقالۀ وظایف حوزه‌های علمیه، در فهرست وضائف اصلی، پرداختن به منطق را جا داده است. و جالب اینجاست که بر آموزش منطق جدید هم تاکید می‌کند. البته ظاهرا زیاد جدی گرفته نشده است.
"16- منطق تطبیقی بر اساس تعلیم روش‌های منطق جدید، بالخصوص منطق سمبولیک و مقایسه با منطق اسلامی" (شهید مطهری، کتاب پیرامون جمهوری اسلامی)

 

یادداشت غیرمنطقی


با عرض سلام خدمت همه‌ی منطقدانان و وبلاگ دوستان عزیزی که با کامنت، ایمیل، چت، پست، تلگراف، تلفن، روشن کردن آتش روی قله‌های چند تا از کوههای اطراف و اکناف، نقاشی روی دیوارهای غارها و دیگر وسایل ارتباطی، حمایت خود، تا پای جان را از این وبلاگ نمودند و نیز با قدردانی از همه‌ی عزیزانی که از راههای دور و نزدیک، شوسه و غیرشوسه، قدم رنجه کرده و اجتماع پرشوری دم در منزل نویسنده‌ی گرامی این وبلاگ تشکیل دادند و ضمن محکوم کردن خیلی چیزها، خواستار آپ شدن، سریع السیر اکسپرس وبلاگ فوق الذکر شدند.

لازم است در این جا علت تاخیر در آپ شدن این وبلاگ محترم را خدمت همه‌ی اجتماع کنندگان عرض نماییم، تا خوراک تبلیغاتی رادیو‌های بیگانه فراهم نشود و بوکس محکمی باشد به دک و پوز دشمنان.
1. نویسنده‌‌ی عزیز این وبلاگ به قصد کُشت مشغول تمام کردن پایان‌نامه است که در وضعیتی حساس قرار دارد. به قول شاعر گفتنی:
مهلت تمام گشت و به پایان رسید وقت / اما نگشت نامه تمام و زمان گذشت

2. یادداشتی چند آماده گشته است، اما نویسنده‌ی عزیز‌مند این وبلاگ، از خوف ضایع شدن، لازم دیده است که بعضی منابع مراجعه کند که هنوز فرصتی پا نداده است.

بدین وسیله و با چند وسیله‌ی دیگر که به تازگی (به طور قسطی)از فروشگاه، تهیه نموده‌ایم، اعلام می‌داریم که به زودی زود "آپ تو روز" می شویم.